گپ 3

82 درصد مخاطبان گفتند لحنتان عالی و معرکه است. حال چه ایده ای برای آیندۀ وبلاگ دارید؟

آمار مطالب

کل مطالب : 160
کل نظرات : 530

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 2
باردید دیروز : 2
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 601
بازدید سال : 1519
بازدید کلی : 196461

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان WWW.chepiha.LoxBlog.Com و آدرس chepiha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 601
بازدید کل : 196461
تعداد مطالب : 160
تعداد نظرات : 530
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->

جزیره قشم اخبار جزیره قشم
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : Chepih
تاریخ : شنبه 8 بهمن 1390
نظرات

اولاً که صمیمانه تشکر می کنیم از تمام کسانی که در این مدت به ما سر زدند و نظر دادند. تشکر می کنیم از کسانی که ما را تهدید کرده بودند که وبلاگی در مخالفت با این وبلاگِ سرکش راه خواهند انداخت ولی خبری نشد. حالا یا از مواضع خود کوتاه آمدند یا حدس زدند که نمی توانند و کم خواهند آورد و یا حالا هر چی. تشکر می کنیم از آنهایی که رفته رفته جنبه شان بالا تر رفت. تشکر ویژه داریم از آنهایی که از طریق ایمیل با ما در ارتباط بودند. و نیز از وبلاگ نویسانی که ما را در پیوندهای خود اضافه کردند سپاسگزاریم.

کمی تند نوشتیم ولی خدا وکیلی حریم ها را نشکستیم. اگر حریم را یک تکه شیشه در نظر بگیریم، درست است که با سنگِ زبان دراز خود، گاه بی محابا به آن یورش بردیم ولی حواسمان به استحکام آن بود. آن را نشکستیم. یکی دو جا شیشه ترک برداشت ولی سریع با چسب عِرق جزیرتی خود درستش کردیم. حق بدهید که اگر مطالب را با لحن خنثی و معمولی می نوشتیم، از تأثیر آن به شدت کاسته می شد، ره به جایی نمی بردیم و می شدیم عین یک جسد بی خاصیت. هم وقت خود را هدر می دادیم و هم وقت ارزشمند خوانندگان را. تازه اولای کار به افراد می پرداختیم، دیدیم ملت اعتراض کردند، تصمیم گرفتیم مطالب را کلی تر کنیم و از کسی اسمی نبریم. بنده خدا رفیقمان محه دمین. اوایل چقدر سوژه بود. عید قربان جریان را غیر مستقیم بهش گفتیم. نفهمید منظورمان دقیقاً چیه ولی گفت اشکالی نداره و ... بلافاصله یکی خواباند توی کمرمان که تا دو هفته بعد همچنان می سوخت.

وبلاگ ما پروژه ای آموزشی بود. پروژه تمام شد. نمرۀ الفش را هم گرفتیم. می خواستیم تعطیلش کنیم. وداع نامه را هم نوشته بودیم. آقا لینگ دراز هم داشت بساط وبلاگی مستقل را برای خود پهن می کرد. اما چه کنیم که وبلاگ نویسی هم اعتیاد آور است. کمی مباحثه و مشاوره و مشاجره و مناظره و مکاشفه کردیم و سرانجام به این نتیجه رسیدیم که همچنان در خدمتتان باشیم. جلینگ هم به ما پیوست و یکی دو کار داد دست ما. عزیزان مخاطب چندین و چند سوژه در اختیار ما قرار دادند. ملت می گفتند هلر به همچین وبلاگی نیاز دارد. ما هم که اوقات فراغت داریم فت و فراوان. اینه که چپیحه همچنان به راه است. و حالا حالاها هم خواهد بود.

یه نکته ای در مورد نظرسنجی. اولاش یه عده ای بودند که انگار فقط و فقط برای شرکت توی نظرسنجی بود که به ما سر می زدند. گزینۀ افتضاح را می زدند و می رفتند. یه شصت تا افتضاح را به ثبت رساندند ولی کم کم ول شدند. حدس می زنیم ابتدا خیال کرده اند با این کار مشتی محکم بر دهان استکبار کوبیده اند و ما ناامید شده و می رویم پی کارمان.   حالا صَنار بده آش /  به همین خیال باش    غافل از اینکه علاوه بر آنها که سه چهار نفری بیشتر نیستند، مخاطبان فراوانی هستند که نظرات آنها هم به تدریج از راه می رسد و نتیجۀ نظرسنجی در بلند مدت اصلاً بر وفق مرادشان نخواهد بود.

چون یارو نقطه نظراتش با تو همخوانی ندارد پس اشتباه می کند! آخه این هم شد حرف. این هم شد منطق. خوشت نمیاد نخون. التماست که نکرده ایم بیایی اینجا.

یه نکته ای دربارۀ عرفان. عده ای گفتند اینا چیه می نویسی؟ یا این مطلب بازار اتحاد چی بود نوشتید؟ آبروی هلر را برده اید. در جواب بگیم که همین کارها را کرده اید، همین عقاید قرون وسطایی را دارید که سال به سال در جا می زنید و می زنیم و همانی هستیم که بیست سال پیش بودیم. یا در حالیکه می توان مثل خرگوش دوید و به مقصد رسید، آهسته تر از لاک پشت راه می رویم و دلمان به همین قدم های کوتاه خوش است. که ها ما نسبت به بیست سال پیش اینقدر پیشرفت کرده ایم. بابا جان، می توانستیم همین پیشرفت را توی یک ماه هم داشته باشیم. سرمان را کرده ایم زیر برف. واقعیت ها به چه وضوحی جلویمان رژه می روند و به ما زبان در می آورند و مسخره مان می کنند ولی به جای اینکه کاری بکنیم و بزنیم توی پوزش، ابرویی بالا می اندازیم و راهمان را کج می کنیم. چپیحه صورت مسأله هایی که عمداً پاک شده اند را احیا می کند و یافتن راه حل های مناسب برای برون رفت از این بحران ها را به متخصصصان می سپارد.

باید گیر داد. گیر حتی الکی اش هم بی فایده نیست. یاالله همین الان شما مدعیان غافل، وبلاگ بزنید و حمله کنید به ما. ساکن هلرید و بیش از ما در متن جامعه حضور دارید. همین موضوعات ما را بردارید و با ادبیات خودتان مطرحش کنید. ما که می دانیم چه ها می نویسید. ای که نمی دانم عجب دبیرستان خوب و کلاس بالایی داریم ما. همه آنجا زحمت می کشند. اشکالی باشد از خود دانش آموزان است. همه شان هم نه. دو سه تا. یا اینکه نمی دانم این شوراها وای که چقدر زحمت می کشند برای هلر. یعنی از خواب و خوراک خود زده اند و دارن برای پیشرفت ما شبانه روز عرق می ریزند. یا اینکه بازار اتحاد خیلی هم بازار پیشرفته و پر امکاناتیه. باید نیمۀ پر لیوان را دید. دو ردیف فعال داره و نویسندگان چپیحه دروغگو هستند و فیس هستند و ... بله خُ.

عده ای از طرز برخوردشان با مطالبِ مطرح شده، مشخص است منظور مطلب را نگرفته اند. یا یه چیز دیگه گرفته اند. فهم سریع برخی مطالب با یک بار و سرسری خواندن میسر نیست. خیلی جاها پشت این ظاهر مزخف و هرزه، کلی مفهوم خوابیده.  

 بسیاری از دیگر حرف ها را در مطالب " گپ 1 " و " گپ 2 " زده ایم و تکرار نمی کنیم. می توانید به آنها مراجعه کنید. 

 

مدت ها ملت را سوژه کردیم. اما نمی دانستیم روزی خواهد آمد که خود سوژه شویم. البته سوژه که هستیم. همین چند وقت پیش توی صف تنور یکی به من می گفت وبلاگ چپیحه را خوانده ای. عجب مطالبی می نویسه. هر که هست خیلی دل و جرئت داره. انگار روزنامه نگاری خوانده. من هم در عین خوشحالی خودم را زدم به کوچۀ علی چپ و پرسیدم حالا کی هست؟

 

یکی از خوانندگان با ذوق، شعری را در وصف ما سروده است که نشان دهندۀ  استعداد فراوان جوانان هلر است. حسن عبدالله رقیب پیدا کرد. داشتن همچین همشهریانی باعث افتخار است. این هم شعرش.

درود و صد درود بر تو چپیحه / که نامت هست بر وزن ملیحه
عجب نقدی عجب طنزیتو داری / اگر چه بعضیاش یک کم قبیحه
به جان هر کس افتاده ا ی تو /  دو صدها مرحبا ذوق وقریحه
که متن وحرف تو واضح مثه روز /  نمی خواد درک ومعنی بی شریحه
ولی باید بگم در حق بعضی / کمی بی عفت وتند وصریحه
زدست تو پتان واهل عرفان /  دلاشون شد پر از زخم وجریحه
قبیحه بی شریحه وو صریحه / امان ازتو ملیحه نه ! چپیحه


( م. هلری )

 

با تشکری ویژه و شاعرانه از مطلب شاعرانۀ این همشهری شاعرانۀ ما.

 


تعداد بازدید از این مطلب: 263
|
امتیاز مطلب : 83
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20


مطالب مرتبط با این پست

سلام. خوش آمدید. نظرات شما موجب دلگرمی ماست. سپاس.


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود